خانه / آرشیو برچسب: بیوگرافی و اینستاگرام طوبا بویوک‌ اوستون سوهان در سریال جسور و زیبا پاتریکس

آرشیو برچسب: بیوگرافی و اینستاگرام طوبا بویوک‌ اوستون سوهان در سریال جسور و زیبا پاتریکس

سریال جسور و زیبا پاتریکس داستان قسمت آخر و داستان تمام قسمت های سریال جسور و زیبا پاتریکس سریال جسور و زیبا یا پاتریکس cesur ve güzel ساخت شرکت فیلمسازی آی پاپیم است که به سفارش شبکه Star ترکیه ساخته شده است. بازیگران اصلی این سریال کیوانچ تاتلیتوغ و طوبی بیوک استون هستند که در خیلی از سریال های موفق آنها را دیده ایم. داستان سریال جسور و زیبا پاتریکس پسر شجاع و جسور ( کیوانچ تاتلیتوغ ) سریال که جوانی خوشتیپ و جذاب است از شهر خود به یک شهر کوچک حرکت میکند در این شهر کوچک خانواده ای زندگی میکنند که ملک و زمین های زیادی دارند و بسیار ثروتمند هستند که این خانواده دختری بسیار زیبا به نام سوهان (طوبی بیوک اوستون) دارد که زیبایی آن زبانزد بود. سریال پاتریکس تو ملاقات اول جسور و سوهان عشقی پرشور بین شان شروع می شود فقط بین این دو موضوع های بسیار زیادی وجود دارد که دو طرف از آنها بی خبرند. خانواده جسور و خانواده سوهان در زمان های بسیار قدیم همدیگر را می شناختند و بین این دو خانواده یک جنگ و دعوای بسیار بزرگی رخ داده بود که دو عضو جوان این دو خانواده از این موضوع بی خبر هستند. این حساب بسته نشده قدیمی بین دو خانواده بر روی عشق دو عضو جوان این خانواده ها سایه انداخت و حوادث گذشته بین دو خانواده عشق این دو را به حالت ناممکن در آورده است. با گذشت زمان علت و راز آمدن جسور به این شهر کوچک بر ملا خواهد شد داستان قسمت 1 سریال پاتریکس توی جنگل رو نشون میده که جسور داره رانندگی میکنه که بعد یهو سوهان از توی فرعی با اسبش میاد توی جاده جسور هم هول میکنه ولی ماشینو نگه میداره سوهان همش سعی میکنه اسبو نگه داره ولی وای نمیسته و میره به طرف پرتگاه جسور هم دنبالشون میره و خیلی با جسارت از توی ماشین میپره رو اسبو سوهانو نجات میده که نازلی (اسب سوهان)همونجا وایمیسته و ماشین جسور هم میخوره به درخت. جسور به سوهان میگه خوبی که سوهان میگه خوبم انگار جاییم نشکسته که جسور میگه اره خوبی و سوهان بلند میشه لباسشو درست میکنه ولی نمیتونه روی پاش بایسته و جسور کمکش میکنه. در همین حین صالح و کمال میان خیلی نگران سوهان هستن که اونم میگم خوبم چیزیم نیست فقط خیلی ترسیدم. سوهان رو مینشوننش تو ماشین میگه منم نفهمیدم چی شد از مزرعه که بیرون اومدم نازلی مثل دیوانه ها همش میپرید و میگه که اگه اقای محترم نبودن من الان مرده بودم. که جسور میگه جسور سوهان میگه بله خیلی جسورید بدون اینکه بترسید ماشینتونو به سمت دره روندید.که جسون میگه اسمم جسوره سوهان هم میگه هر چی به هر حال خیلی ازتون ممنونم. سوهان میگه که برای ماشینتون الان کمک میفرستم که جسور میگه ممنون نمیخواد سوهان میگه مزرعه کورلوداغ همین نزدیکیاست. که جسور شوکه میشه و میگه نکنه تو هم از کورلوداغ ها هستی که سوهان میگه دختر تحسین کورلوداغ هستم. جسور زنگ میزنه برای رفات بهش میگه که فردا میخواستم بیام پیشت ولی به خاطر ماشینم امروز مجبورم بیام پیشت ادرس و برام بفرس. جسور میره کنار نازلی همینطور که روبدنش دست میکشه دستش خونی میشه و میبینه یه پنس تو بدنشه و درش میاره و میگه انگار یکی عمدا میخواسته بهتون اسیب برسونه اون کی بوده؟تو میدونی؟ سوهان میاد مزرعه همه با عجله میان پیشش و جاهیده میگه چش شده بود اسبه بعد به کمال میگه که زود اون اسبو پیدا کن و بکشش سوهان مانع میشه ولی جاهیده میگه بالاخره بابات یا داداشت میکشنش. سوهان رو میبرن داخل. سوهان میپرسه داداشم کجاست که جاهیده میگه رفته استقبال بابات سوهان میگه مگه قرار نبود فردا بیاد که جاهیده میگه نمیدونم. شیرین میاد سوهان رو با خودش میبره و حمومو برای سوهان اماده کرده. بعد تحسین کورلوداغ رو نشون میده که از هواپیما پیاده میشه و کورهان هم منتظرشه تحسین با کورهان میره و عدالت هم از هواپیما پیاده میشه با رانندش میره. کورهان در مورد جلسه میپرسه که تحسین میگه خوب بود. سوهان تو اتاقش نشسته و به جسور فکر میکنه و شیرین بهش میگه برو حموم ۵ دقیقه بعد اینجا هستم باید کل قضیه رو برام تعریف کنی. تو راه کورهان به تحسین میگه که بابا برات یه خبر خوبی تحسین هم میگه که بگو که جاهیده حاملست که کورهان میگه بالاخره یه روز اون خبرو بهت میدم. جاهیده تو خونه زنگ میزنه به یه کسی و میگه فردا هموببینیم و قرار میذارن و میگه قرارو گرفتم دیگه کشش نده فرا ساعتشو بهت خبر میدم. شیرین تو اتاق داره خودشیرینی میکنه و میگه وای مثل اسمش جسور بوده و ول کن این بولنت رو اون همش دنبال پول باباته که سوهان میگه دیگه خیلی داری زیاده روی میکنی که شیرین هم بهش بر میخوره و میره. بولنت و کورهان دارن تو کارخونه برای تحسین خودشیرینی میکنن که روغن ما بهترین روغنه و این چیزا. بعد کورهان درباره یه زمین هایی با تحسین حرف میزنه و میگه اون زمین هارو فروختم تحسین عصبانی میشه و میگه تو چه غلطی کردی؟ کورهان هم میکنه تو گفتی اون جا ۱۰ هزارتا هم نمی ارزه ولی من ۴۰۰ هزار تا فروختم که تحسین میگه احمق من اونجا هتل میزدم چند برابرشو بدست می اوردم.بعد تحسین میگه که به کی فروختی؟ که کورهان اسمشو یادش نمیاد تحسین بهش میگه باید گندی که زدی و تمیز کنی همین امروز اون زمین ها رو پس بگیر. رفات و جسور اومدن توی یه مزرعه و رفات میگه تا اینجا اماده بشه باید یه جای دیگه بمونی که جسور میگه نه تو هم که میدونی من تو جاهای بد تر اینم موندم.من اومدم اینجا که تمام دارایی تحسین کورلوداغ رو ازش بگیرم همه اموالشو خودش با دست خودش بهم میده. تحسین میاد خونه و سوهان از دیدنش خوشحال میشه. کورهان و بولنت میرن پیش جسور که اونجا معلوم میشه که جسور زمین هارو خریده و جسور راضی نمیشه که زمین هارو پس بده . کروهان و بولنت میان خونه که تحسین باهاشو بد رفتاری میکنه و میره که جاهیده میگه رفت پیش عدالت که سوهان ناراحت میشه. کورهان میره تو اتاق میگه که به اندازه صالح هم تو این خونه ارزش ندار.که جاهیده بهش میگه شاید حامله باشم ولی تا مطمئن نشدیم به کسی نگو که کورهان هم خوشحال میشه. تو اشپزخونه ریحان و شیرین دارن کار میکنن که سوهان میاد ولی شیرین بهش محل نمیده ولی سوهان از دلش در میاره و باهم اشتی میکنن. شب جسور اومده تو ابزار فروشی که اونجا با نجلا روبه رو میشه که نجلا میگه اون زمین های روی تپه رو شما خریدین که جسور میگه اره شما از کجا فهمیدین که نجلا میگه اینجا کوچیکه.همه همدیگه رو میشناسن.جسور خودشو معرفی میکنه و نجلا هم میگه منم نجلا هستم تو داروخونه با عدالت خانوم کار میکنم کاری داشتین حتما در خدمتم. شیرین میره تو استبل و به کمال میگه که چرا نیومدی برای شام؟خیلی ترسیدی؟که کمال میگه نمیخوام تو چشم تحسین باشم که شیرین سر به سرش میذاره. تو خونه عدالت میاد پیش تحسین و بهش میگه که بچه هات دوباره نگن که یه هفته پیش اون زنه بوده دوباره رفته پیش اون و تحسین میگه بذار هر چی میخوان بگن. سوهان اومده پیش نازلی که یه دفعه جسور میاد و بهش میگه چی شد؟ترسیدی؟تازه امروز جونتو نجات دادم.که سوهان از اونجا میخواد بره که جسور میگه نکنه عاشق من شدی؟که سوهان میاد بهش سیلی بزنه ولی جسور دستشو میگیره سوهان میگه نمیدونم کی هستی ولی ازت متنفرم.تو زندگیم با ادمی مثل تو روبه رو نشدم.که جسور میگه درسته تاحالا با هیچ مردی اشنا نشدی.و سوهان از اونجا میره. صبح تحسین کمالو از مزرعه بیرون میکنه و میگه تو مسئول اسبا بودی چطووری اون اسبه اینطوری شد. که کمال میاد تو مزرعه جسور و بهش میگه تحسین بیرونم کرده و جسور میگه یکی میخواسته سوهان رو بکشه نکنه اون تویی که کمال میگه این اصلا کار من نیست. تو خونه سوهان هر کاری میکنه نمیتونه تحسین رو راضی کنه و شیرین هم خیلی پریشونه. جاهیده میاد کورهان رو از خواب بیدار میکنه میگه برا افتتاحیه میرم شهر اونجا میبینمت. مهربان و بولنت نشستن دارن صحبت میکنن درباره تولد تحسین و مهربان میگه وقتی مامان سوهان هم زنده بود عدالت توی زندیگیشون بود.که بولنت میگه حالا این ها رو ول کن میخوام تو روز تولد تحسین به سوهان پیشنهاد ازدواج بدم که مهربان از این تصمیم زیاد خوشحال نمیشه. سوهان میاد توی کارخونش به همه خسته نباشید میگه که شیرین زنگ میزنه و به سوهان میگه که کمال توی مزرعه جسور علمدار اوغلو کار میکنه. تحسین راه ابی که به روی مزرعه جسور میره رو بسته که جسور میره اونجا و مهربان هم اونجاست و اونجا با مهربان اشنا میشن. سوهان میره بیمارستان برای پاش که اونجا جاهیده رو میبینه که از اتاق دکتر میاد بیرون میره نگاه میکنه میبینه دکتر زنانه بعد دنبال جاهیده میره صداش میکنه ولی جاهیده جواب نمیده و میره داروخونه از نجلا تست حاملگی میخواد و اونم میده سوهان هم میره تو داروخونه میگه جاهیده هر چی صدات کردم جواب ندادی که جاهیده میگه ببخشید نشنیدم بعد هم از اونجا میره. عدالت میاد تو داروخونه که نجلا میگه جاهیده حاملست که سوهان میگه به همه نگو که عدالت میگه تا وقتی که جاهیده نخواد کسی بفهمه به کسی نمیگم. جسور ماشینشو میزنه جلوی ماشین سوهان و میره سوهان هم میاد دستشو میذاره رو بوق و میگه چرا ماشینتو گذاشتی جلوی ماشین من و با هم بحث میکنن اونجا. جسور گل و کادو خریده و میاد به سوهان میگه خیلی معذرت میخوام که سوهان میگه با گل کورلوداغ معذرت خواهی میکنی که جسور میگه ببخشید ولی این گلا برای تو نیست و سوهان ضایع میشه. جاهیده میاد توی جنگل پیش هولیا و هولیا بهش میگه دیر کردی فکر کردم پشیمون شدی و نمیخوای که جاهیده تست حاملگی رو بهش میده میگه زود باش کارتو انجام بده(جاهیده نقشش اینه که بگه خودش حاملست). توی افتتاحیه کورهان هر چی منتظر جاهیده میمومه نمیاد و اون میره داخل جاهیده میاد و بهش میگه که حاملست و کورهان خیلی خوشحال میشه.بعد نشون میده تو بیمارستان که با کارت شناسایی جعلی هولیا به اسم جاهیده ازمایش داده. کورهان جاهیده رو بغل میکنه که به جسور میخوره جاهیده که بانو هم به خمراه جسور اومده که کورهان به جاهیده میگه که بانو وکیله. بانو به جسور میگه کل خانواده اینجاست؟که جسور میگه نه.بانو میگه خیلی هیجان دارم میخوام زودتر اشنا شم باهاشون که جسور میگه حالا صبر کن. تو خونه تحسین به خاطر حامله بودن جاهیده جشن میگیره که کورهون میگه که من امروز جسور رو همراه دوست دخترش دیدم که سوهان ناراحت میشه. صبح جاهیده هولیا رو میبره به یه خونه بزرگ و بهش میگه دیگه خونه تو اینجاست و بهش کلی پول میده و هولیا هم خوشحال میشه.جاهیده بهش میگه دیگه کارای قبلیتو نباید بکنی و هولیا هم قبول میکنه. تولد تحسینه و مهربان میاد و با تحسین کلی مسخره هم دیگه میکنن و بولنت هم به سوهان پیشنهاد ازدواج میده ولی سوهان قبول نمیکنه و بولنت بهش میگه نکنه تو عاشق جسور شدی که جسور هم صداشونو میشنوه و میاد با بولنت دعوا میکنه. تحسین میره میش جسور تا باهش حرف بزنه که بولنت که مست کرده میاد مزرعه رو به اتیش میکشه و تحسین بیهوش میشه.همه توی مزرعه کورلوداغ اتیشو میبینن و میان سوهان همش جسور و صدا میزنه که جسور هم تحسین رو کول میکنه و میاد بیرون و کورهان و سوهان هم کلی شوکه میشن که تحسین هم اونجا بوده. صبح توی مزرعه کورلوداغ تحسین به جسور میگه که دوباره بهت بده کار شدم و تا وقتی که خونت درست بشه اینجا میمونی( که جسور هم زمانی رو یادش میاد که به رفات گفته بود همه چیز تحسین رو ازش میگیرم)بعد هم تحسین بلند میشه و با جسور دست میده هر دو با هم میگن توافق کردیم. سریال پاتریکس

سریال جسور و زیبا پاتریکس خلاصه قسمت اول تا اخر +معرفی بازیگران

سریال جسور و زیبا پاتریکس خلاصه قسمت اول تا اخر +معرفی بازیگران سریال جسور و زیبا پاتریکس خلاصه قسمت اول تا اخر +معرفی بازیگران سریال جسور و زیبا پاتریکس خلاصه قسمت اول تا اخر سریال جسور و زیبا پاتریکس داستان قسمت آخر و داستان تمام قسمت های سریال جسور و زیبا پاتریکس سریال جسور و زیبا یا پاتریکس cesur ve ...

ادامه مطلب »
عکسهای سریال جسور و زیبا پاتریکس + خلاصه داستان

عکسهای سریال جسور و زیبا پاتریکس + خلاصه داستان

عکسهای سریال جسور و زیبا پاتریکس + خلاصه داستان عکسهای سریال جسور و زیبا پاتریکس + خلاصه داستان اخر سریال پاتریکس چی میشه     داستان سریال ترکی جسور و زیبا cesur ve guzel روزی روزگاری یک جوون خوشتیپ و مرموز به اسم جسور مثل بمب میافته توی یه شهر پر آرامش به اسم کورولداغ…اولین قدمی که میذاره داخل شهر ...

ادامه مطلب »